مكتب وقوع
شيوهاى نو در غزلسرايى سده دهم كه ويژگى بارز آن سادگى بسيار زبان و خالى بودن آن از اغراقهاى شاعرانه و آرايههاى ادبى (بديعى) بود. آنچه باعث شد در سدههاى ده و يازده اين شيوه را نو بدانند، دگرگونى آن بود نسبت به غزل سده پيش و وارد كردن عنصر احساس واقعى و تجربه عاطفى شاعران با زبان ساده و بىتكلّف. اين سادگى بعدها جاى خود را به سبك هندى داد. بسيارى اين سخن را باور ندارند كه اين شيوه، ويژه و ابداع شاعران سده دهم بوده بلكه با گواه گرفتن از ابيات سعدى، اميرخسرو دهلوى، كمالالدّين اسماعيل و نيز تغزّلهاى فرّخى سيستانى به اثبات ادّعاى خود مىپردازند. سخنوران نامى اين مكتب: وحشى بافقى، محتشم كاشانى و شرف قزوينى هستند.
واسوخت
شاخهاى از مكتب يا طرز وقوع كه در آن شاعر به تعرّض و گله از معشوق پرداخته و از او روى گردان شده و حتّى ترك عشق مىگويد. باز بسيارى بر اين باورند كه اين طرز سخنورى نيز ويژه سخنوران عصر صفوى نبوده و به ابياتى در غزليّات سعدى برمىخوريم كه واسوختن آن آشكار است. سخنور برجسته اين شيوه، وحشى بافقى است كه سراسر دفتر اشعارش آكنده از اعراض و روى برتافتن از يارِ دل آزار است.[1]
مهمترين ويژگيهاى سبك هندى
1ـ تعقيد و پيچيدگى، 2ـ مضمون سازى، باريكانديشى، خيالپردازى، 3ـ ايجاز و اختصار، 4ـ كثرت تشبيهات و استعارات و كنايات مجازى، 5ـ غرابت در تشبيهات و استعارات، 6ـ به كار
بردن واژه و اصطلاحات عاميانه و الفاظ بازارى، 7ـ كثرت تمثيل و ارسال المثل، 8ـ لفظتراشى و تركيبسازى خاصّ، 9ـ ايهام، 10ـ الهامگيرى از تجارب روزمره، اشخاص و اشياى محيط،
11ـ بيان دعاوى و توجيهات غريب و شاعرانه، 12ـ بيان نوعى درد و شور غريب در غزل، 13ـ واقعهگويى (واسوخت)، 14ـ شخصيّت بخشى (انسانوارگى طبيعت، تجسّم)، 15ـ بيان
افكار مذهبى و عرفانى، 16ـ بيان احوال شخصى و عواطف و احساس، 17ـ عدم رعايت تركيب درست اركان، 18ـ اجتناب از اوزان نادر، 19ـ نداشتن قيد و شرط در استعمال الفاظ،
20ـ كم بودن تفنّن و تكلّف در قافيهها و رديفها، 21ـ كثرت استعمال مراعات نظير و ايهام تناسب.[2]
نكات ذكر شده كمابيش در اشعار وحشى به چشم مىخورد و او را صاحب سبك هندى مىدانند خصوصا واقعهگويى و واسوخت و چنين به كار بردن الفاظ و كلمات عاميانه و قريب به زبان تخاطب و كثرت تمثيل و ارسال المثل كه بيش از موارد ديگر به چشم مىخورد.
مسايلى كه در موج اجتماعى سبك هندى در نظر شاعران به چشم مىخورد به قرار ذيل است:
1ـ شرح تيرهروزى و يأس روشنفكران به علّت وضع زمان.
2ـ رسالت شاعران انتقاد از مردم عاطل و فريب خورده.
3ـ شاعران اين زمان زاهد ريايى را كه موجب فساد اجتماع و صيد خلقاند با سخنان نيشدار و طنزآميز تمسخر مىكند.
4ـ شاعر پرخاشگر اين زمان پديدههاى زشت و منفعتپرستى و سودخوارى و حرص و امساك را نكوهش مىكند.
5ـ شاعر مردم را به همبستگى، وحدت و ترك تعصّب و خدمت به همنوع دعوت مىكند.
6ـ شاعر آگاه زندگى و مبارزه را مىآموزد. او مردم را به كار و فعّاليّت و راستى و وفادارى و جوانمردى مىطلبد.
7ـ شاعر حكّام و مسندنشينان اريكه قدرت را از عواقب ظلم و بيدادگريشان هشدار مىدهد.
8ـ شاعر اين زمان با غرور تمام مردم را در شكست قيود و رسم و رواجهاى فرسوده و جستجوى طريق نو تشويق و تحريض مىكند.[3]
بعضى از موارد فوق در مورد شخصيّت وجودى وحشى، روح بلند، آزادمنشى و مناعت طبع و عزّت نفس و آزادگى اين شاعر شوريده آتشين مقال صادق است.
بعضى علل انحطاط سبك هندى در دوره صفوى را به شرح ذيل، دانستهاند:
«1ـ پادشاهان صفوى ترك زبان بودند.
2ـ تصوّف و عرفان را كه با شعر پيوند استوارى داشت، از ميان بردند.
3ـ از گويندگان و نويسندگان حمايت نمىشد.
4ـ عالمان شيعى كه از بيرون ايران آمدند زبانشان عربى بود.
5ـ پادشاهان صفوى با شعر مدحى دربارى مخالف بودند.
6ـ سلاطين در پى كشورگشايى، فرصت پرداختن به شعر و ادب را نداشتند.
7ـ شاعران، ترك ديار كردند و به دربارهاى بيگانه پناه بردند.»[4]
در دوره صفوى شاعرانى چون محتشم، وحشى، عرفى، نظيرى، كليم و صائب هم به روش گذشتگان عمل نمودند.[5]
سبك هندى مبتنى بر بيان افكار دقيق و ايراد مضامين باريك و دشوار و دور از ذهن در زبان ساده معمولى است. شاعر بيشتر متوجّه مضامين بكر و تازه است تا آن را با احساسات و
تصوّرات دور از ذهن بيان نمايد؛ وى سعى مىكند تا با انديشههاى مبهم شاعرانه و تخيّلات به زبان ساده و متين بيان نمايد و در بيشتر موارد معانى و مفاهيم عالى در الفاظ سست
و مبتذل پنهان مىگردد.[6]
وجوه اشتراك شاعران مشهور به سبك هندى
1ـ بيشتر به قالب غزل روى آوردهاند.
2ـ پاىبندى به عناصر و اصول دين اسلام.
3ـ مذهب تشيّع در جهت وجهه همّت فكرى.
4ـ بهرهمندى از واژگان ساده و معمولى و محاورهاى.
5ـ استفاده از تشبيهات، استعارات، كنايات و مجازات دور از ذهن.
6ـ توجّه به مكتب شاعران گذشته.
7ـ ورود لغز، معمّا، چيستان و مادّه تاريخ.
8ـ مدح بزرگان زمان شاعر.
9ـ القاى تفكّر و حيرت به خواننده.
10ـ تقدّم مدح اولياى دين بر مدح سلاطين و امرا.
11ـ آميختگى عناصر عرفانى، دينى و عشقى در غزل.
12ـ ورود حكمت عملى يا اخلاق در شعر.
13ـ مبارزه با ريا و تظاهر و جمود فكرى و قشرى بودن.
14ـ استفاده از قوالب شعرى چون: قصيده، غزل، قطعه، مثنوى، ترجيعبند و تركيببند.[7]
وحشى علاوه بر پيروى از سبك هندى، پايه سبك ديگرى را كه در شرف تكوين بود، بنا نهاد و به تكامل آن اهتمام ورزيد. البته شاعرانى چون: جامى و بابافغانى، ميرزاشرف جهان قزوينى و علىقلى ميلى هر كدام در گسترش آن سبك كوشيدند تا اينكه به دست تواناى وحشى به سرحد كمال رسيد. سبك وحشى كه سراسر شيرين و تازه و پر طراوت بود پس از وحشى مورد توجّه سخنسرايان قرار نگرفت و منحل گرديد. در حالى كه سبك هندى به كار خود همچنان ادامه مىداد. ناگفته، پيداست، وحشى نيز چون ديگر شاعران هم عصر خويش به زبان توده مردم و محاوره و نزديك به فهم آنان سخن مىگفت. كلماتى چون بىملاحظه، طور، ادا، پرخوبى، كممحلى، كه بسيار نزديك به بيان محاوره امروز نيز هست، در كلامش هويداست.
از تيغ بى ملاحظه آه ما بترس
اولى است اين كه كس نشود هم نبرد ما
*ديوان: 12
گر اين وضع است مىترسم كه با چندين وفادارى
شود لازم كه پيشت وانمايم بى وفا خود را
*ديوان: 5
اينجا سر بازارچه لعل فروشى است
مگشا سر صندوق كه پر سنگ و سفال است
*ديوان: 28
گويى بزن كه حال جهان نيست برقرار
حالا كه در ركاب مراد است پاى حسن
*ديوان: 135
از آن جاى كه شاعران سبك هندى در شعر از مفاهيم و مضامين مختلفى استفاده مىنمودند؛ وحشى نيز سخنش از مضامين عرفانى تهى نبوده است كه البته اين مفاهيم بيشتر به مثنويهاى او مربوط مىشود:
يكى ميل است با هر ذرّه رقّاص
كشان آن ذرّه را تا مقصد خاصّ
رساند گلشنى را تا به گلشن
دواند گلخنى را تا به گلخن
ديوان: 512
هر چند در غزليّات وحشى از حكمت و فلسفه و عرفان سخنى آورده نشده است ولى غزلياتش را بىارزش نمىكند.
بهرحال وحشى شاعر شوريده و دلداده و عاشقپيشهاى است كه درون پردرد و پريشان خود را با استفاده از اشعارش معرّفى مىكند.[8]
از ميان چندين هزار شاعر سبك هندى فقط چند صد تن مشهور شدهاند و اشخاصى چون بابافغانى، اميدى، وحشى، ضميرى، لسانى، رضى آرتيمانى، اهلى، حالتى تركمان و نظيرى و صائب از افراد برجسته اين دوراناند.[9]
وحشى بافقى و علىنقى كمرهاى به زبان تخاطب به شرح و بيان حالات عشق و عاشقى و عشقهاى مجازى و يا به تعبير استاد احمد گلچين معانى (مكتب وقوع) با الفاظ و كلمات و تركيبات نوين و بديع شعر سرودند و اينها از مشخّصات و ويژگيهاى شعرى خاصّ آنها بوده است.[10]
وحشى چون سرايندگان سبك هندى در اشعار خود به موضوعات عشقى، عرفانى، اجتماعى و اخلاقى مىپردازد و به اشياء و عناصرِ بىجان طبيعت حركت و روح مىبخشد. وى از تكرار قافيه پرهيز مىكند. تعداد ابيات غزلهاى وحشى 5 تا 7 بيت است.[11]
[1]×. ر.ك: واژهنامه هنر شاعرى: 253.
[2]×. سبك هندى و دوره بازگشت (يا نشانههايى از سبك هندى در شعر دوره اوّل بازگشت ادبى)، احمد خاتمى، ناشر: بهارستان، چاپ اوّل، 1371، چاپخانه احمدى، صفحه 11 الى 31.
[3]×. موج اجتماعى سبك هندى، غلام قاروق فلاح، چاپ و صحافى: مهشيد، انتشارات ترانه، چاپ اوّل، تابستان 1374، صفحات 57 الى 157.
[4]×. عرفان و ادب در عصر صفوى، جلد اوّل، تأليف: دكتر احمد تميمدارى، انتشارات حكمت، صص 99 و 100.
[5]×. همان: 108.
[6]×. همان: 111.
[7]×. همان: 114.
[8]×. عرفان و ادب در عصر صفوى، جلد 1، دكتر احمد تميمدارى، انتشارات حكمت، چاپ اوّل، زمستان 72، ص 406، 407، 416 و 417.
[9]×. سهيلى خوانسارى، احمد: «سهم صائب در مثلهاى ساير يا امثال و حكم در اشعار صائب»، در كتاب: «صائب و سبك هندى در گستره تحقيقات ادبى»، محمّدرسول درياگشت، نشر قطره: 122.
[10]×. دكتر محمّد سياسى، تمثيل در شعر صائب، همان: 146.
[11]×. همان: 151.