سرآغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردين است و به دليل اينكه برخلاف سايرجشنها برابري نام ماه و روز را به دوش نميکشد بر ساير جشنهاي ايران باستان برتري دارد.
در مورد پيدايي اين جشن افسانههاي بسيار است اما آنچه به آن جنبه رازوارگي ميبخشد آيينهاي بسياري است که روزهاي قبل و بعد از آن انجام ميگيرد.
صورتكي سياه به نام حاجي فيروز
اگر نوروز هميشه و در همه جا با هيجان و آشفتگي و درهم ريختگي آغاز ميشود، حيرت انگيز نيست چرا که بينظمي يکي از مظاهر آن است. ايرانيان باستان نا آرامي را ريشه آرامش و پريشاني را اساس سامان ميدانستند و چه بسا که در پارهاي از مراسم نوروزي آنها را به عمد به وجود ميآوردند چنانکه دررسم بازگشت مردگان (از 26اسفند تا 5فروردين) عقيده داشتند که ارواح درگذشتگان باز ميگردند كه درآن افرادي با صورتکهاي سياه براي تمثيل در کوچه و بازار به آمد و رفت ميپرداختند و بدينگونه فاصله ميان مرگ و زندگي و هست و نيست را در هم ميريختند و قانون و نظم يک ساله را محو ميکردند. باز مانده اين رسم آمدن حاجي فيروز يا آتش افروز بود که تا چند سال پيش نيز ادامه داشت.
رسم ميرنوروزي
از ديگر آشفتگيهاي ساختگي رسم مير نوروزي، يعني جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در اين رسم به قصد تفريح ،کسي را از طبقههاي پايين براي چند روز يا چند ساعت به سلطاني برميگزيدند و سلطان موقت ( برطبق قواعدي) اگر فرمانهاي بيجا صادر ميکرد، از مقام اميري بر کنار ميشد.
حافظ نيز در يکي از غزلياتش به حکومت ناپايدار مير نوروزي اشاره كرده است:
سخن در پرده ميگويم، چو گل از غنچه بيرون آي ،که بيش از چند روزي نيست حکم مير نوروزي
خانه تكاني رسم ديرينه نوروز
خانه تکاني نخست به درهم ريختگي، سپس به نظم و نظافت اشاره دارد. درگذشته تمام خانه براي نظافت زير و رو ميشد ودربعضي از نقاط ايران رسم بود که حتي خانهها را رنگ آميزي ميکردند و اگر ميسر نبود دست کم همان اتاقي که هفت سين را در آن ميچيدند، سفيد مي کردند، اثاثيه کهنه را به دور ميريختند و به جايش لوازم نو ميخريدند و در آن ميان شکستن کوزه را که جايگاه آلودگيها و اندوه هاي يک ساله بود واجب ميدانستند، ظرفهاي مسين را به رويگران ميسپردند ،نقرهها را جلا ميدادند، گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک ميکردند ،فرش و گليمها را از تيرگيهاي يک ساله ميزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان وفروهرها (ريشه کلمه فروردين) در اين روزها به خانه و کاشانه خود باز ميگردند و اگر خانه را تميز و بستگان را شاد ببينند خوشحال ميشوند و براي باز ماندگان خود دعا ميفرستند وگرنه غمگين و افسرده باز ميگردند ازاين رو چند روز به نوروزمانده در خانه مُشک و عنبر ميسوزاندند و شمع و چراغ ميافروختند.
در بعضي نقاط ايران رسم بود که زنها شب آخرين جمعه سال بهترين غذا را ميپختند و بر گور درگذشتگان ميپاشيدند و روز پيش از نوروز را که همان عرفه يا علفه و يا به قولي بي بي حورباشد به خانهاي که در طول سال ،درگذشتهاي داشت به پُرسه ميرفتند و دعا ميفرستادند و ميگفتند که براي مرده عيد گرفته اند.
سبزه سبز كردن نماد بركت و باروري
در گير و دار خانه تکاني و از 20روز به روز عيد مانده سبزه سبز ميکردند. ايرانيان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم، جو، برنج، لوبيا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، کاجيله، ذرت و ماش به شماره هفت( نماد هفت امشاسپند) يا دوازده (شماره مقدس برجها) در ستونهايي از خشت خام بر ميآوردند و باليدن هر يک را به فال نيک ميگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروري خواهد بود. خانوادهها به طور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (انديشهي نيک)، هوخت (گفتار نيک) و هوورشت (کردار نيک) سبز ميکردند و فروهر نياکان را موجب بالندگي و رشد آنها ميدانستند.
منبع: سایت جشن جهانی نوروز