متن مجری در وصف معلم و استاد از اعظم السادات مسعودی علوی

پردیس سخن فریبا علومی یزدی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

بسم النور

 حضرت آدم، وقتی از بهشت بیرون می رفت،خدا گفت: نازنینم آدم! با تو رازی دارم، اندکی پیشتر آی. آدم آرام و نجیب آمد پیش. زیر چشمی به خدا می نگریست. محو لبخند غم آلود خدا...دل انگار گریست!

 

گفت: نازنینم آدم!....

یاد من باش که بس تنهایم!!!

بغض آدم ترکید!

گونه هایش لرزید!

به خدا گفت :من به اندازه گل های بهشت...من به اندازه ی عرش....

نه ، نه ، من به اندازه ی تنهایی ات ای هستی من، دوستت دارم!

آدم کوله بارش برداشت

خسته و سخت قدم بر می داشت.

راهی ظلمت پرشور زمین.

زیر لبهای خدا باز شنید؛

نازنینم آدم!

نه به اندازه ی تنهایی من،

نه به اندازه ی گل های بهشت،

که به اندازه ی یک دانه گندم

تو فقط یادم باش!!!

بسم رب العرش العظیم......الحمدلله رب العالمین

سلامی به مهر زسر عشق و ارادت تقدیم به حضور مهر ظهور شما سروران ارجمند

بنده اعظم السادات مسعودی علوی ، با افتخار تمام و در کمال فروتنی در خدمت شما خوبان هستم وآرزومندم در برنامه ای که با نام مقدس معلم زینت گرفته ساعات فرحبخش و خاطره انگیزی در کنار هم به ثبت برسانیم.

معلم ؛ انسانی است در قامت ملکوت و سفیر آیه های نور...آنجا که مولایمان امیرمومنان حضرت علی (ع) می فرماید ؛ هر کس کلمه ای به من بیاموزد، مرا بنده خویش ساخته است!

معلم دریای عشق است و محبت! درس معلم ار بود زمزمه محبتی....جمعه به مکتب آورد ، طفل گریز پای را

و بی سبب نبود آنگاه که پدر، ملک الشعرای بهار را به دست معلم سپرد و سفارش نمود؛

فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

سروران ، بزرگواران!

در بیان و توصیف مقام معلم ،زبان از گفتن و قلم از نوشتن عاجز است.وبرپایی مراسم و آیین تبجیل ، حد وصف مقام منیع شما آسمانیان نیست!اما برای بازشناخت این اقیانوس بیکران سخن حضرت مولانا(علیه الرحمه ) را به گواه می گیرم که می فرمایند؛

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید!

دراین برنامه برآنیم تا با یاری گرفتن از جناب حضرت حق ، شما آسمانیان زمینی را حمد و ثنایی در خور شان و قامت مقامتان به گفت آریم تا گوشه ای از زحمات خالصانه شما را پاس داشته باشیم.

این چنین بادا.

میان برنامه دوم:

بی تردید همه ما خود را مدیون معلم کلاس اول می دانیم.

يادش به خير معلم كلاس اول

هنوز به سن مدرسه نرسيده بودم، پنج سال ونيم سن داشتم و يك وجب ونيم قد، يك كتاب فارسي اول دبستان با لبه هاي تا خورده و جلد پاره زير بغل مي‌گرفتم و دنبال كلاس اولي ها راه مي‌افتادم و با اشتياق به مدرسه محتشم كه نزديك خانه‌مان بود مي‌رفتم، مادرم بعدها ديگر عادت كرده بود، گم که می‌شدم سراسيمه خانه همسايه و كوچه پس كوچه‌ها را دنبالم نمي‌گشت و يك راست مثل خودم به مدرسه مي‌آمد و رد گمشده خود را پشت پنجره کلاس اول پیدا می کرد و نفس راحتي مي‌كشيد ، لبخندي مي‌زد، دلش آرام مي‌گرفت و می رفت تا زنگ آخر که بیایید دنبالم!…

… يادش به خير معلم كلاس اول؛ بعد ها وقتي آقا معلم اشتياق و علاقه شاگرد پشت پنجره‌اش را ديد اجازه داد تا وارد كلاس شوم ولي آن سال را مستمع آزاد باشم، واژه‌اي كه آن را«مسلم آزاد» مي‌پنداشتم و تازه سال سوم راهنمايي وقتي باب‌ها و افعال عربي را خواندم معنايش را فهميدم!…

- سال بعد در كنار مداد و دفتر و كتابهايم يك كتاب فارسي نو و تميز داشتم، چه بوي دلنشینی داشت –يادش بخير– هنوز هم اول مهر که مي شود همان بوي خوش در كوچه هاي شهر مي‌پيچد…

… يادش به خيرمعلم كلاس اول؛ يك روز بعد ا ز زنگ تفريح با گريه وارد كلاس شدم از آقا معلم كه خيلي مهربان و دوست داشتني بود پرسيدم : « آقا اجازه، كتاب فارسي ام را گم كرده‌ام » معلم نگاهي مهربان به من كرد و لبخندي شيرين هم چاشنی‌اش کرد و گفت :«خوب بگرد پيداش مي‌كني، همين دور و برهاست، جاي دوري نرفته، خوب بگرد.»

تازنگ تفريح را با نگرانی، دلهره و اضطراب پشت سر گذاشتم، معلم كه حال زارم را زير نظر داشت جلو آمد و «كتاب فارسي ام» كه دو دستي به سينه چسبانده بودم را از دستم گرفت و گفت :« بيا اينم كتاب فارسیت ، ديدي پيدا شد!.‌»

… راستي راستي پاره تنم شده بود و مهرش در وجودم خانه كرده بود؛ مهر كتاب و معلم كلاس اولم …

… يادش به خير معلم كلاس اول؛ سالها از اين خاطره گذشت و كودك كلاس اولي حالا براي خودش مردي شده بود روزهاي انقلاب و جنگ و دانشگاه در پي هم سپري مي‌شدند و مشغله زندگي ديگر كمتر مجالي براي مرور خاطرات مدرسه و درس و كلاس اول ! باقي مي‌گذاشت.

يك روز در تنگنای هجوم زندگی عجيب این روزها دلم سخت گرفته بود و حس غريبي داشتم، در فرار از شلوغي و ازدحام شهر بي اختيار خودم را در خلوت آرام گلزار شهدای«دار السلام» پیدا کردم، در رديف پر تعداد شيران خفته‌ی فدائی میهن قدم مي‌زدم كه ناگهان چهره مهربان و آشنايي جاگرفته در قاب عکسی توجه‌ام را جلب كرد ، جلو رفتم روي سنگ قبر نوشته بود:

«معلم شهيد محمدتقي پكوك»

… يادش به خير معلم كلاس اول …

به پاس همه شهدای گرانقدرهشت سال دفاع مقدس بویژه معلمان شهید گرانسنگ سرزمینمان ، از جای بر می خیزییم ( قیام می کنیم ) و با ذکر صلوات بر محمد وخاندان طاهرینش، ادای احترام می کنیم.


 

میان برنامه سوم:

شعری در وصف مقام والای معلم از ایرج میرزا؛

گفت استاد مبر درس از یــاد          

یاد باد آن چه مرا گفت استاد  

یاد باد آن که مرا یاد آموخت          

آدمی نان خورد از دولت یـــاد

هیـــــچ یــادم نرود این معنی          

کـــه مرا مادر من ،نـــادان زاد

پـــــدرم نیز چو استـــادم دید          

گشــــت از تربیــــــت من آزاد

پس مرا منت از استـــــاد بود          

که به تعلیم من اُستـــــاد اِستاد

هر چه می دانست آموخت مرا          

غیر یک اصــل که نا گفته نهاد

قدر استــــاد نکو دانستن      

حیف استاد به من یاد نداد

اما پاس می داریم نام ویاد همه معلمان عزیزی که نه تنها به ما خواندن و نوشتن که ادب و خرد آموختند.و اینک به حکم خرد، دست ادب بر سینه می نهیم و یک صدا می گوییم؛

معلم عزیزم،دوستت دارم


 

میان برنامه سوم:

شعری زیبا از شهریار سخن، در وصف مقام ارزشمند معلم تقدیم وجود نازنینتان ؛

گنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد، ياد آموختيم

پس، سويداي سواد آموختيم

از پدر گر قالب تن يافتيم

از معلم جان روشن يافتيم

اي معلم چون کنم توصيف تو

چون خدا مشکل توان تعريف تو

اي تو کشتي نجات روح ما

اي به طوفان جهالت نوح ما

يک پدر بخشنده آب و گل است

يک پدر روشنگر جان و دل است

ليک اگر پرسي کدامين برترين

آنکه دين آموزد و علم يقين

 


 

پایان برنامه:

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

شب را چه گنه، قصه ما بود دراز

برای بنده زمینی، کمال سعادت بود تا در بزم و جشنی که به پاس شما آسمانیان برگزار شد، عرض ارادت و خدمت نمایم.

از درگاه جناب حضرت حق، برای همه شما ستارگان پرفروغ خرد وادب و دانایی ، تمنای سلامتی و عاقبت بخیری و حسن عافیت دارم.

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست....

.... یارب این قافله را لطف ازل بدرقه دار

روزگار عزت و سعادتتان پایدار

مانا مانید و نامدار

خدانگهدار

ویدیو اجرای اعظم السادات موسوی علوی

آموزشگاه گویندگی و سخنوری موسسه شهریاران سخن (مدرسه سخن)

مدرسه سخن آموزشگاه و مدرسه تخصصی مجریگری و اصول و فنون سخنرانی


سالها با شما و همراه شما هستیم در سایت ایران مجری و باشگاه ایرانمجری. افتخار ماست تا اینبار در سایت سخنوری با شما باشیم.  صدها مقاله مرتبط به فنون سخنرانی و صدها متن سخنرانی و متن مجری گری در پردیس سخن 1400

مدرسه سخن ایران از بهترین مراکز آموزشی در زمینه سخنوری و گویندگی و مجریگری می‌باشد که با مدیریت دکتر فریبا علومی یزدی و مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون به آموزش بیش از ۱۰۰۰ مجری و سخنران در کشور اقدام نموده است.
شما می توانید آخرین مقالات و آموزش های مرتبط با فن بیان و سخنوری را در این سایت ببینید . برای ورود به سایت سخنوری کلیک کنید.


آخرین تصاویر از سخنوران و فراگیران مدرسه سخن و نظرات ارزشمند آنها را در قسمت نظرات گوگل مپ ملاحظه فرمایید.

روی لینک زیر کلیک کنید

گوگل مپ : مدرسه سخن ایران تاسیس ۱۳۹۵ آموزش سخنوری ، گویندگی و مجریگری

تنها یک راه برای سخنور شدن وجود دارد !