تعقيدهاى كلامى در غزلهاى وحشى

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

تعقيدهاى كلامى در غزلهاى وحشى

 

از آنجايى كه وحشى زبانش سليس و ساده و روان است و از زبان تخاطب و تركيبات و اصطلاحات و تعبيرات محاوره استفاده مى‏كند، در كلامش درصد بسيار پايينى تعقيد يافت مى‏شود كه غالب آنها مربوط به تعقيدهاى رايج در شعر سبك هندى است. وحشى حتّى در طرز جمله‏بندى و ايراد كلمات به شيوه محاوره عمومى سخن مى‏گويد و از اينرو معانى و مفاهيم كلامش بسيار ساده و طبيعى است، مصنوع و متكلّف نيست و زود فهم و آسان است از اين رو جايى براى تعقيد در كلام ندارد. البتّه در بعضى موارد با استفاده از صنايع بديعى و براى زينت كلام؛ تعقيدهايى در سخنش به چشم مى‏خورد؛ براى نمونه، شواهدى مى‏آوريم:

 

 

قصورى نيست در بيگانگى امّا نه هر وقتى     نگه را با نگه در وقت فرصت آشنا مى‏كن ديوان: 140

بيت فوق تعقيد لفظى و معنايى دارد.

قصور: كوتاهى، بيگانگى، در اينجا به معنى خود را به ناآشنايى زدن.

در وقت فرصتى: در زمانى كه فرصتى دست دهد.

*

 

ز سيماى قصب در ماهتاب افتاده جانها را

برآرى اى‏ابر مشكين سايه‏پوش طلعت مه شو




بيت تعقيد لفظى دارد.ديوان: 143

*

 

آنكه خدنگ نيمكش مى‏خورم از تغافلش

كاش تمام كش كند نيمكش عتاب را



*ديوان: 4

 

رشحه وصل كو كز او گرد اميد نم كشد

وز نم آن برآورم رخنه انفصال را



*ديوان: 9

 

جگر زد آبله وز ديده مى‏چكد نمكاب

كه بخت شور به ريش جگر نمكريز است



*ديوان: 19

 

از نوك غمزه سفته شد و خوب سفته شد

درهاى راز هم كه نگاهش نسفته خواست



*ديوان: 20

 

پى خدنگ جگرگون به خون مردم كرد

بهانه ساخت كه شنجرف بوده پى گم كرد



*ديوان: 77