مضمون غزل هاي وحشي - راه عشق پر مخاطره و بى‏كرانه است

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

راه عشق پر مخاطره و بى‏كرانه است

وحشى از دل شيدا و عاشق و آشفته و سرگردان خود مى‏خواهد كه عنان باز كشد و ديگر راه عشق را نپويد چرا كه در راه عشق مانند سگ هرزه گردى بيهوده دويده است و نهايتا صيدى به دست نياورده است؛ چندان دويده است است كه از پا افتاده است. وحشى اوّل شرط قدم نهادن در باديه خطرناك و جانگداز عشق را وداع با خويش و خويشتن مى‏داند.

 

جان رفت و ما به آرزوى دل نمى‏رسيم

هرچند مى‏رويم به منزل نمى‏رسيم

 

برفتيم و بلكه تند از برق و رعد نيز

وين طرفه‏تر كه هيچ به محمل نمى‏رسيم



*ديوان: 125

 

در عشق اگر باديه اى چند كنى طى

بينى كه در اين ره چه نشيب و چه فراز است



*ديوان: 17

 

وداع خويش كن اوّل اگر رفيق منى

كه اين رهى است خطرناك و تركتازى هست



*ديوان: 42

 

اين راه نه راهى است عنان بازكش اى دل

ديدى كه در اين يك دو سه منزل چه كشيديم

 

مانند سگ هرزه رو صيد نديده

بيهوده دويديم و چه بيهوده دويديم



*ديوان: 118

 

در راه عشق با دل شيدا فتاده‏ايم

چندان دويده‏ايم كه از پا فتاده‏ايم



*ديوان: 124