ويژگي افرادي که هوش هيجاني بالا  دارند

هوشبهر و هوش هيجاني قابليت هاي متضاد نيستند بلکه بيشتر مي توان چنين گفت که متمايزند. همه ما از ترکيبي از هوش و عواطف برخورداريم، افراد داراي هوش بالا و هوش هيجاني پايين و يا هوشبهر پايين  و هوش هيجاني بالا ، علي رغم وجود نمونه هايي نوعي، نسبتا نادرند. في الواقع ميان هوشبهر و برخي جوانب هوش هيجاني همبستگي مختصري وجود دارد، هر چند اين ارتباط آن قدر است که روشن کند اين دو قلمرو اساسا مستقل اند.

گونه خالص داراي هوشبهر بالا ، يعني کاملا  فاقد هوش هيجاني، تقريبا تصوير اغراق آميزي از روشنفکراني است که در قلمرو ذهن استادند اما در دنياي فردي ناکار آمدند. نيم رخ هاي آماري مردان و زنان در اين خصوص تا حدودي متفاوت است.

مرد داراي هوشبهر بالا با طيف گسترده اي از علا يق و توانايي هاي ذهني مشخص مي شود که البته جاي تعجبي ندارد. اين مرد بلند پرواز و مولد، قابل پيش بيني  وسرسخت است و در بند علا يق فردي خود نيست. او همچنين عيب جو و فخر فروش مشکل پسند و بازدارنده، در تجارب احساسي ناراحت، غير بيانگر و مستقل و از نظر عاطفي سرد و بي روح است.

مرداني که از نظر «هوش هيجاني» بالا  هستند،

  • از نظر اجتماعي متوازن، خوش برخورد و بشاش هستند و در مقابل افکار نگران کننده يا ترس آور مقاومند.
  • آنان  در زمينه خدمت به مردم يا حل مشکلات ، قبول مسووليت و برخورداري از ديدگاه هاي اخلاقي، ظرفيتي قابل توجه دارند; در ارتباط خود با ديگران هم حسي و توجه نشان مي دهند.
  • زندگي عاطفي آنان غني  اما همخوان است، آنان با خود، ديگران و مجموعه اجتماعي که در  آن زندگي مي کنند راحتند.

 

زنان داراي «هوشبهر» بالا از اتکا به نفس هوشمندانه اي که از آنان انتظار مي رود برخوردارند، تفکرات خود را به راحتي مطرح مي کنند، براي موضوعات ذهني ارزش قائلند و طيف گسترده اي از علا يق ذهني و زيبايي شناختي دارند.
آنان همچنين درون نگر هستند، مستعد ابتلا به اضطراب، فرو رفتن در خيالات و احساس گناه بوده و در ابراز آشکار خشم خود درنگ مي کنند، هر چند که آن را به طور غيرمستقيم ابراز مي دارند.

زنان داراي «هوش هيجاني» سرشار با جرات هستند و احساسات خود را به طور مستقيم ابراز مي دارند و درباره خودشان احساس مثبتي دارند و زندگي براي آنان سرشار از معنا است.

  • آنان نيز همانند مردان، خوش برخورد و اجتماعي هستند و احساسات خود را به طور مقتضي ابراز مي دارند، نه اينکه آن را به صورت انفجارهايي ابراز دارند که بعدها از آن تاسف بخورند.
  • همچنين به خوبي با فشارهاي عصبي منطبق مي شوند،
  • جايگاه اجتماعي آنان به آنها امکان مي دهد تا به آساني با افراد جديد روبه رو شوند،
  • با خودشان به قدر کافي راحت هستند تا آنکه بتوانند شوخ طبع، خود انگيخته و درمقابل تجارب عاطفي پذيرا باشند.
  • برخلاف زنان داراي هوشبهر بالا و ناب، زنان داراي هوش هيجاني بالا، به ندرت احساس اضطراب يا گناه مي کنند يا در خيالات واهي غرق مي شوند.

البته اين تصاير نشانگر دو جنبه افراطي هر حالت است - هوشبهر و هوش هيجاني به درجات مختلف در وجود همه ما در هم آميخته شده اند.

فریبا علومی یزدی  به تمام افراد این گروه هوشی و شما مجریان عزیز  و تمام سخنوران ایران

بابت دیدن این پست سپاسگزاری می کند.

 

مطلب قبلی:  هوش حرکتی – جسمی  جسمی

 

ششم - هوش برون فردی   Interpersonal inte.


هوش برون فردی که از آن با نام هوش اجتماعی هم نام می برند . این هوش در افرادی دیده می شود که از انواع فعالیت های اجتماعی و یا درکنار دوستانشان بودن لذت می برند . از تنها بودن بیزار هستند.

ادامه مطلب...

مولفه هاي هوش هيجاني

حيطه هاي اصلي هوش هيجاني به شرح زير هستند:


1- شناخت عواطف شخصي:

خودآگاهي، يعني تشخيص هراحساس  به همان صورتي که بروز مي کند سنگ بناي هوش هيجاني است. توانايي نظارت بر احساسات در هر لحظه براي به دست آوردن بينش روان شناختي و ادراک خويشتن نقشي تعيين کننده دارد. ناتواني در تشخيص احساسات راستين، ما را به سردرگمي دچار مي کند. افرادي که نسبت به احساسات خود اطمينان بيشتري دارند بهتر مي توانند زندگي خويش را هدايت کنند. اين افراد درباره احساسات واقعي خود در زمينه اتخاذ تصميمات زندگي، از انتخاب همسر گرفته تا شغلي که برمي گزينند، احساس اطمينان بيشتري دارند.


بعضي از افراد واقعا در زمينه شناخت عواطف شخصي خود فاقد خودآگاهي اند. اين عده وقتي از لحاظ عاطفي و هيجاني به هم مي ريزند نمي دانند کهآيا خشمگين اند يا غمگين؟ خوشحال ا ند يا صرفا پرانرژي؟ اين افراد بهاي «بي سوادي هيجاني» خود را در روابط بين فردي و حتي دروني مختل مي پردازند.


2- به کار بردن درست هيجان ها:

قدرت تنظيم احساسات خود، توانايي اي است که بر حس خودآگاهي متکي باشد و به ظرفيت شخص براي تسکين دادن خود، دورکردن اضطراب ها، افسردگي ها يا بي حوصلگي هاي متداول اشاره دارد. افرادي که به لحاظ  اين توانايي ضعيفند، دايما با احساس نوميدي، خشم مزمن و افسردگي دست به گريبان اند، در حالي که افرادي که در آن مهارت زيادي دارند با سرعت  بسيار  بيشتري مي توانند ناملایمات زندگي را پشت سر بگذارند.

براي مثال بيرون ريختن غضب را برخي افراد به عنوان روشي براي مقابله با عصبانيت به کار مي گيرند چرا که اين باور در ميان عموم مردم رواج دارد که «انجام اين کار باعث مي شود احساس بهتري پيدا کني».

از دهه 1950 روانشناسان با اين روش مخالفت کردند  چرا که دريافتند برون ريزي خشم يکي از بدترين راه هاي خاموش کردن آن است، زيرا انفجار غضب عموما برانگيختگي مغز هيجاني را تقويت مي کند و باعث مي شود افراد  در عوض احساس خشم کمتر، عصبانيت بيشتري احساس کنند. به همين ترتيب بسياري از افراد در زمينه مديريت اضطراب و نگراني هاي خود دچار مشکل اند. ذهن نگران در زنجيره بي پاياني از ناراحتي هاي جزيي گرفتار مي شود، از يک موضوع به موضوع ديگر مي رود و به عقب باز مي گردد.
نگراني هاي مزمن و مکرر، شبيه  چرخش به دور خود است که هيچ گاه به راه حل مثبتي منجر نمي شوند. توانايي تنظيم هيجانات مختلف -  خشم، نگراني، افسردگي و غيره- از مولفه هاي هوش هيجاني است و عامل تاثير گذاري در خدمت بهداشت روان محسوب مي شود.

3-برانگيختن خود:

برانگيختن خود به زبان ساده يعني کنترل تکانه ها (تکانه هايي مثل خشم، ميل جنسي و...) تسلط بر نفس، تاخير در ارضاي فوري خواسته ها و اميال، رهبري هيجان ها و توان قرار گرفتن در يک وضعيت رواني مطلوب. خويشتن داري عاطفي يا همان به تاخير انداختن کامرواسازي و فرونشاندن تکانه ها يکي از مولفه هاي اساسي هوش هيجاني است. افراد داراي اين مهارت در هر کاري که به عهده مي گيرند بسيار مولد و اثربخش خواهند بود.

4- شناخت عواطف ديگران:

همدلي، توانايي ديگري بر خود آگاهي عاطفي متکي است و اساس مهارت رابطه بامردم است. افرادي که از همدلي بيشتري برخوردارند به علا يم اجتماعي ظريفي که نشان دهنده نيازها يا خواسته هاي ديگران است توجه بيشتري نشان مي دهند. اين توانايي آنان را در حرفه هايي که مستلزم مراقبت از ديگرانند،مانند تدريس، فروش و مديريت موفق تر مي سازد.

انسان هايي که در شناخت عواطف ديگران مهارت دارند به راحتي  و گاهي بدون ديدن چهره  طرف مقابل مثلا  از پشت تلفن قادرند حالت روحي ديگران را حدس بزنند. شناخت عوطف ديگران به ويژه در روابط بين زوجين اهميت دارد. تا هنگامي که انسان در اين کشور کويري که زمان و زندگي نام گرفته زندگي مي کند، تنهايي و انزوايش نيز پابرجاست.

پس به 2 دليل مهم مي بايست توانايي شناخت عواطف ديگران را در خود بالا  ببريم:

اول اينکه چون ما هرگز نمي توانيم مستقيما وارد تجربه ديگران شويم، هيچ گاه نمي توانيم کاملا  بدانيم که طرف مقابل ما چه چيزي را مي خواهد به ما برساند. وقتي پي مي بريم که هر قدر تلا ش کنيم نمي توانيم چنان با هوش يا حساس باشيم که بفهميم   ديگري چه تجربه اي مي کند، احساس گناه مي تواند ما را ياري دهد که از روي اصالت، متواضع باشيم. در اين بين هر چقدر قدرت و مهارت شناخت و عواطف ديگران در ما بالا تر باشد بيشتر مي توانيم در دنياي خصوصي و گاهي درد ديگران سهيم شويم و تنهايي و انزواي آن ها را کم کنيم.

دوم اينکه «زبان» نمي تواند تجربه  را به خوبي منتقل کند زيرا تجربه نهفته در دل تجارب عميق انساني  غني تر از آنند که کلمات توان بازگو کردن آن ها را داشته باشند.


5- برقراري رابطه با ديگران:

بخش عمده اي از هنر برقراري ارتباط، مهارت کنترل عواطف در ديگران است. افرادي که در اين زمينه مهارت  دارند، به خوبي و عميقا به ديگران گوش مي دهند، ديگران را مي پذيرند و دست به قضاوت نمي زنند، در ديگران احساس ارزش و عزت توليد مي کنند نه احساس گناه و در هر آن چه که به کنش متقابل آرام با ديگران  بازمي گردد   به خوبي عمل مي کنند. آنان ستاره هاي اجتماعي هستند ستاره هايي که حتي در روز نيز درخشان اند!


البته افراد از نظر توانايي هاي خود در هر يک از اين حيطه ها با يکديگر تفاوت دارند و ممکن است بعضي از ما مثلا  در کنار آمدن با اضطراب هاي خود کاملا  موفق باشيم اما در تسکين دادن ناآرامي هاي ديگران چندان کارآمد نباشيم. بدون شک زير بناي اصلي سطح توانايي  ما، زيستي و عصبي است اما مغز به طرز چشمگيري شکل پذير است و همواره در حال يادگيري. سستي افراد را در مهارت هاي عاطفي مي توان جبران کرد، هر کدام از اين حيطه ها تا حد زيادي نشانگر مجموعه اي از عادات و واکنش هاست که با تلا ش صحيح مي توان آن ها را بهبود بخشيد.

مطلب قبلی: هوش درون فردی Interpersonal inte

هشتم - هوش طبیعت گرا Naturalist inte

- هوش طبیعت گر هشتمین هوش ازدسته هوش های چند گانه است که درتقسیم بندی گاردنرگنجانده شده است . کسانی که ازاین هوش برخوردارند درتشخیص وتمیزدادن پوشش های گیاهی وجانوری مناطق مختلف وموارد دیگردرطبیعت مثل سنگ ها  ،ابرها مهارت دارد. این افراد ازکوهنوری ، جنگل نوردی ، رفتن به پارک های طبیعی ( جنگلی) لذت می برند. اغلب یک یا چند حیوان خانگی درمنزل نگهداری می کنند. ازفیلم های مربوط به زندگی حیوانات مثل رازبقا وغیره خوششان می آید ، کتابها ومجله هایی که درمورد طبیعت وپدیده های طبیعی است را آبونه ، جمع آوری ومطالعه می کنند . درکلاس ها ودوره های زیست شناسی ( گیاه شناسی) جانورشناسی شرکت می کنند واطلاعات وسیعی در موارد آنها دارند.

ادامه مطلب...

دوستان و همکاران ارجمند ، بازدید کنندگان عزیز از اینکه مطالب هوش هیجانی را با دقت دنبال می کنید ، سپاسگزاریم.برای ادامه ، ما باز هم در مورد طیف خاص دانش آموزان موضوع را بررسی می کنیم تا هم درک مطالب آسان باشد و  هم شما با برگشت به دوران خوب دانش اموزی، تجربیات گرانسنگ خود را مورد باز بینی قرار دهید. شاید حالا که به نبوغ خود پی ببرید مسیر زندگی شما عوض شود. این که همیشه بگویید کسی استعداد های شما را درک نکرد ، انتظار بی جایی است. ولی با این وجود شاید بتوانیم به شما کمک کنیم تا استعداد خود را به منصه ظهور برسانید و شما هم جزو نخبگان باشید.

اطمینان می دهیم  چنانچه شما  در این گروه قرار داشته باشید و پشتکار لازم را داشته باشید شما را به 10جایگاه  برتر رشته خودتان رهنمون می شویم.

 

آیا شما -هوش کلامی ، زبانی را مطالعه نموده اید؟


دوم : هوش ریاضی – منطقی mathematical / logical intelligence

 

کسانی که ازهوش ریاضی – منطقی برخوردارند :

ادامه مطلب...

تفاوت بین هوش هیجا نی (EQ) و هوش شناختی (EI):

مفهوم هوش هیجانی نشان می‌دهد که چرا دو نفر با IQ یکسان، ممکن است به درجات بسیار متفاوتی از موفقیت در زندگی دست یابند. هوش هیجانی یک عنصر بنیادین از رفتار انسان است که جدا و متفاوت از هوش شناختی (عقل) عمل می‌کند.

بین IQ و EQ هیچ رابطه شناخته شده‌ای وجود ندارد. شما اصلا نمی‌توانید از روی هوش شناختی یا IQ یک نفر هوش هیجانی او را حدس بزنید. این یک خبر خوب است زیرا هوش شناختی یا IQ انعطاف پذیر نیست. IQ از همان لحظه تولد ثابت است یا دستکم ثبات نسبی دارد. مگر اینکه یک تصادف، مثلا آسیب مغزی آن را تغییر دهد، هیچ کس با یادگیری واقعیت‌های جدید یا فرا گرفتن اطلاعات عمومی بیشتر باهوش نمی‌شود، هوش شناختی یعنی توانایی یادگیری. اما برعکس، هوش هیجانی، مهارتی انعطاف پذیر است که به آسانی آموخته می‌شود.

با اینکه بعضی مردم، نسبت به دیگران، به طور طبیعی هوش هیجانی بالاتری دارند، کسی که حتی بدون هوش هیجانی به دنیا آمده است باز هم می‌تواند در خود، EQ بالا به وجود آورد.

هوش هیجانی یعنی توانایی مهار عواطف و تعادل برقرار کردن بین احساسات و منطق، به طوری که ما را به حداکثر خوشبختی برساند. هوش هیجانی همان توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجان‌ها و استفاده از آنها در زندگی است.

ادامه مطلب...

دوستان و همکاران ارجمند ، بازدید کنندگان عزیز از اینکه مطالب هوش هیجانی را با دقت دنبال می کنید ،

سپاسگزاریم.

ما در پایان این پست یک پیشنهاد منصفانه داریم.!!!

مطلب قبلی: هوش موسیقایی – ریتمیک – موزون

 

پنجم - هوش حرکتی – جسمی  جسمی Bodily / kinesthetic

 

افرادی که ازاین هوش بهره ورهستند ازطریق حواس بدنشان اطلاعات را پردازش می کنند به جنب وجوش علاقه مند هستند. هنگام صحبت بیشتر ازحرکات بدنی برای انتقال مفاهیم استفاده می کنند،بیشتر اوقات فراغتشان را بیرون ازمنزل سپری می کنند

ادامه مطلب...

مقالات دیگر...